میان دیوانگی یکتانگویمرگبار، پابرهنه روی سرامیک های سفید
هی ... !!! من در لباسرقصمچشم به راه توأم..
نظرات شما عزیزان:
[ یک شنبه 21 مهر 1392برچسب:,
] [ 22:19 ] [ pune ]
[ ]
About
حکایت من
حکایت کسی که عاشق دریا بود اما قایق نداشت
دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت
حکایت کسی که زجر کشید اما ضجه نزد
زخم خورد اما زخم نزد
زخم داشت و ننالید
گریه کرد اما اشک نریخت
وفادار بود ولی وفا ندید
حکایت من
حکایته کسی که پر از فریاد بود اما سکوت کرد
تا ذره ذره مردنش را کسی نفهمد
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دیوانه ی باران
و آدرس
pune.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.