ارزو
آرزوی قشنگی ست؛
داشتن ردپای تو کنار ردپای من،
بر دشت سپید پوشیده شده از برف؛
هنوز اما نه برف آمده و نه تو….
....
بارانمی بارد.
چتر نمیخواهد این هوا تو را میخواهد!
آرزوی قشنگی ست؛
داشتن ردپای تو کنار ردپای من،
بر دشت سپید پوشیده شده از برف؛
هنوز اما نه برف آمده و نه تو….
....
بارانمی بارد.
سکـــوت و صبوری ام را به حســاب ضعف و بی کسی ام نگــذار..
دلـــم به چیزهایی پای بند است..
کــه تـــو یادت نمی آیــد!!!
تلنگری بــزنی آوار می شــوم...
شکستــنی تر از آنــم که محتــاج سنــگی باشم......!
من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده ...
نمی دانم ... نمی فهمم ،
کجای قطره های بی کسی زیباست ؟ !!
نمی فهمم , چرا مردم نمی فهمند ؟ !!
که ان کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد ...
کجای ذلتش زیباست ؟ !!نمی فهمم ... کجای اشک یک بابا ،
که سقفی از گل و اهن به زور چکمه های باران ...
به روی همسر و پروانه های مرده اش آرام باریده ...
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد ؟ !!نمی دانم ... نمی دانم چرا مردم نمی دانند ؟!!
که باران , عشق تنها نیست .. !
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست ...
کجای مرگ ما زیباست ... نمی فهمم !!یاد آرم , روز باران را ...
یاد آرم مادرم در کنج باران جان داد ...
کودکی ده ساله بودم ،
می دویدم زیر باران ... از برای نان !
مادرم افتاد ...
مادرم در کوچه های پست شهر ارام جان می داد ...
فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود ...
نمی دانم ،
کجای این لجن زیباست ؟ !!
بشنو از من , کودک من ...
پیش چشمم , مرد فردا ...
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالادست ... !
و ان باران که عشق دارد ... فقط جاریست برای عاشقان مست ...
و باران من و تو درد و غم دارد ...
هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد
تپــش قــلب مــی گیــرمـ!
مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارمـ
مـــرا ببخـش
کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــمـ!!…
سهم امشب من
از تمام آسمان
شاید
همین یک " آه " باشد
که از بستر تنهایی بی نهایتم
... تا آن دوردست ها که هستی
جاریست
به سویت
پروازی به راه دارم
همین امشب...
یکی بود، یکی نبود
اون که بود تو بودی، اون که تو قلب تو نبود من بودم
یکی داشت، یکی نداشت
اون که داشت تو بودی، اون که جز تو کسی رو نداشت من بودم
یکی خواست، یکی نخواست
اون که خواست تو بودی، اون که نخواست از تو جدا بشه من بودم
یکی رفت، یکی نرفت
اون که رفت تو بودی، اون که بجز تو دنبال هیچکی نرفت من بودم...
ایـــن اواخـــر دیـگــــــــــــر
بــــــــاران هم آرامــم نـمیـ کنــد
دلـم حـضـور میـ خـواهـد
حـضـوریــ از جـنـس دوسـتـ داشـتـن
حـضـوریــ از جـنـس تـــــــــــو
بــــــــا همـــانـ بــــــارانی و چــتـــر قـشـنـگــ ات
کــه بـیـایـی و دسـتــانــم را بــگــیــری و با
هـمـان لــبـخـنـد مـهـربـــــــــانـــت
هـمـان تــکـیـه کــلام هــمیـــشگیـ ات بــگـویـــی...
بـــــــــــــــانـــوی زیـــبـــا رخـــم
ایـــن هـــوا... هـــوای بــــــا هـــــــــــم بـــودن اســـت...........
راسـتــ میـ گـــفتــنـد
هـــَــرکس بــه راه دلـــَــــش رفــــتْ
زنـــدگیــَـش از دســـت رفـــتْ.
انگــــار تـــــازه فـهـمـــیـــده ام کهـ
هــمـه ی راه هـــا را نبـــاید رفـــتْ......
عاشقت بودم...یادت هست؟
گفتم دوستت دارم...گفتی که کوچکی برای دوست داشتن!
بزرگ شدم...گفتم دوستت دارم!
گفتی که زیبایی دوست داشتن را ندارم!
بزرگ شدم و زیبا تر و عاشق تر...گفتم دوستت دارم!
گفتی معنیه عشق را نمی دانم!
از عشقت دیوانه شدم....گفتم دوستت دارم!
اما تو انقدر بزرگ شدی که یادت رفت عاشقت بودم...
گفتم دوستت دارم...گفتی اما من دوستت ندارم!