مرا ببخش..
اگر بارید باران و من هم نبودم
اگر من ندیدم
مرا هم ببخش!
اگر شکل سرشار بودن
شبیه محبت
درون صدایم نیامد
مرا هم ببخش!
ببخشم اگر شکل باران نباریدم و
سوز سرما نفهمیده مردم
ببخشم !
که تقدیر تنهایی ام بود و من بازنده بودم
اگر بارید باران و من هم نبودم
اگر من ندیدم
مرا هم ببخش !
صدایم نکردی و
احساس قلبم نفهمیده رفتی
و در شکل بودن
ندانسته شعر نحیفم
نفهمیده خواندی
و پرواز صدایم
اگرچه برون بر نیامد ،
نشنیده گفتی
اگر فکر کردی که چشمم به تو گفت
نفهمیده آن شعر بد را شنفتی
نمی دانم از کجای شعرم بر آمد ،
ولی ...
اگر شعر هم برایت خوشایند خوبی نبود
مرا هم ببخش !
اگر بارید باران و
من شکل باران نباریدم
و سرودی و شکل نیایش نخواندم
اگر روز ابری به یادم نیامد
اگر من نگریستم شعر تو را
اگر چشم تو فقط با دلم پر گرفت
مرا هم ببخش !
اگر چه دل من گواه
که امروز
گناهی ندارم
ولی باز تو هم ای زیبای من
مرا هم ببخش !
دگر شعری از درون دلم بر نیامد ولی ...
ولی این شعر من را اگر کوچک و سرد و خوار است
بر من ببخش !