شیفته
چنان محو آن لبخند نازم من
که هر لحظه در حال پروازم من
همان مجنون ژولیده حالم...
که این دوری و غم برچیده بالم
به دنبال عشقت دویدم دمادم
که بی تو نشستم به مرداب ماتم
شکستم ز عشقت در اعماق شبها
گریستم به یادت در آغوش غمها
دله تنگ خود را به دریا سپردم
که از داغ دلتنگی درین لانه مردم
ندانستی هرگز ز غوغای قلبم
ز یاد تو کوبد تپاتپ دمادم
نگفتم به هیچ کس ازین راز پنهان
چکیدم چکیدم همانند باران
نظرات شما عزیزان:
nice